مرموز

خون آشام

در يازده سال وحشت آور ، روستاييان قلعه باتوري با تاريك شدن هوا درها را قفل ميكردند و به صداي فرياد ها و ناله هاي دختران و زنان جواني كه توسط درشكه وحشت آور سياهي از خيابان ها ربوده ميشدن گوش ميدادند. اين وضع ادامه داشت تا اينكه يك نفر به درخواست هاي كمك كشيش دهكده پاسخ داد . در عيد سال 1610 ميلادي ، گروه مهاجم به رهبري نخست وزير مجارستان به قلعه حمله كردند . گرچه از قبل به جستجوگران آمادگي داده شده بود ، با اين وجود هيچ يك از آنها پس از شكستن درهاي قلعه نتوانستد صحنه هاي وحشتناك روبه روي خود را تحمل كنند . بدنهاي دختران جواني كه تكه تكه شده بودند كف اتاق پراكنده بود . تمامي افراد قلعه به مرگ محكوم شدند بجز اليزابت كه به دليل نفوذي كه داشت زنداني شد . كنتس در زمان مرگ 55 سال داشت ولي همچنان زيبا و جوان بود . تخمين زده ميشود براي آن زيبايي جاوداني 600 دختر جوان قرباني شده بود.

در پناه تاریكی شب، موجوداتی بی سر و صدا حركت می‌كنند

 فقط با یك هدف، آشامیدن خون !

این موجودات آنچنان مهارتی در كار خود دارند كه بسیار كم اتفاق

می‌افتد یكی از قربانیان آنها متوجه حضور آنها شود .

انسان‌ها با تمام هوش و توانایی‌های خود، هنگامی ‌متوجه آنها

می‌شوند كه دیگر خیلی دیر شده است .

خون‌آشام در افسانه‌ها و خرافات مردم اروپا، موجودی زنده‌است که شب‌ها از گور بیرون آمده و برای تغذیه خود از خون مردم می‌مکد. در این تخیلات، خون‌آشام‌ها دندان‌های نیش‌بلندی دارند که با آن‌ها از گردن زندگان خون می‌مکند، و معمولاً دارای قدرت‌های فوق بشری از جمله زندگی جاوید هستند. در داستان‌های زیادی خون‌آشام‌ها مردم را به بردگی می‌کشند و خود آنها را نیز به خون‌آشام تبدیل می‌کنند. رسم بر این است که برای دور کردن خون آشام‌ها طلسم‌های ویژه‌ای استفاده شود. برای کشتن او باید سرش را از تن جدا کرد و میخی بلند را به قلب او فرو کرد.

دهه‌های 1720 و 1730،‌ دهه‌هایی بود که در صربستان به «عصر ترس از خون آشام» معروف شده. «لولو» حالا نمونه‌های عینی و بیرونی هم پیدا کرده بود. نمونه‌هایی که از نور می‌ترسیدند، اختلالات روانی داشتند و بعد از کشته شدن هم دوباره به این دنیا بر می‌گشتند و وقتی که بر می‌گشتند، چون دیگر جان نداشتند مجبور بودند برای جست وجوی ماده حیات، از خون دیگران تغذیه کنند.

 

ایده موجود شر نامیرایی مثل خون آشام، آن قدر برای ادیبان انگلیسی قرن نوزدهم جذاب بود که خیلی زود داستان‌های متعددی درباره خون آشام‌ها نوشتند و در واقع ژانر را ارتقا دادند. تا جایی که در «بلندی‌های بادگیر» امیلی برونته (1847) هم که مربوط به ژانری کاملا متفوت است،‌ می‌بینیم که شخصیت اصلی داستان (‌هیثکلیف) به خدمتکار خانه اش مشکوک است که آیا او خون آشام است یا نه؟ (آیا ظهور پدیده جدیدی به اسم استعمار و امپراتوری‌های وسیع ماورایی بحار که در آن زمان ابدی و شکست ناپذیر می‌آمد، در این توجه به ادبیات ترسناک و موجودات شروری مثل خون آشام نقش نداشته؟)
در این سال‌ها،‌ هر کدام از ادیبان انگلیسی چیزی به اسطوره خون آشام اضافه یا کم کردند، تا این که ظهور یک نویسنده ایرلندی به نام برام استوکرو کتابی که او با عنوان «دارکولا» نوشت (1897) به یکباره ژانر را  تکان داد و تصویر دراکولا را به عنوان نمادی ابدی از یک خون آشام کلاسیک در ذهن‌ها ماندگار کرد. دراکولای برام استوکر،‌ نه تنها موجودی دیوانه و خشن نبود بلکه بسیار هم مودب و مبادی آداب بود. کتابخانه ای بزرگ داشت و مدام بر از دست دادن دوستانش در طی قرون متمادی افسوس می‌خورد. در عین حال هم مکار و حقه باز هم بود و قربانیانش را با روش‌های مختلف به دام می‌انداخت.
چیزی نگذشت که دراکولاترسی، در سرتاسر انگلستان و بعد هم اروپا و آمریکا همه گیر شد؛ طوری که در نخستین سال‌های اختراع سینما،‌ در سال 1909 اولین فیلم درباره دراکولا ساخته شد و دراکولا موجودیت سینمایی هم پیدا کرد. حالا دیگر افسانه کامل شده بود؛ افسانه خون آشام
 
 



نظرات شما عزیزان:

محسن051
ساعت21:55---23 مرداد 1394
با سلام سایتتون خیلی باحاله من قبل از این تو سایت های مشابه امریکایی میرفتم تا مطالب این شکلی رو بخونم .امل الان دیگه نمونه فارسیش موجوده.

سهیلا
ساعت10:37---23 بهمن 1390
احمقانه ترین سایت تو عمرم دیدم سایت احمقانه ای داری
پاسخ:با سلام خدمت شما دوست عزیز نظر شما برای ما قابل احترام است. ولی این واقعیت داره ؟ hadi_707@yahoo.com


محشـــــــــــــــــر ایران20
ساعت8:43---17 بهمن 1390
منم ترسووووووووووووووووپاسخ:hadi_707@yahoo.com

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 5 آذر 1390برچسب:,ساعت 21:52 توسط hadi fazeli| |


Power By: LoxBlog.Com